«نماینده» / سیدمصطفی میرسیلم یکی از معدود سیاست مدارانی است که کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. با نگاهی به تجربه و رزمه کاری آن متوجه خواهید شد که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. در سالهای ۵۸ تا ۶۱ معاون سیاسی وزارت کشور بوده است و پس از آن مشاور عالی آیت الله خامنهای به عنوان رئیس جمهور بوده اند. قطعاً چالشهای زیای هستند که میرسلیم درگیر آن بوده است. به بهانه سالروز انقلاب اسلامی مصاحبهای را با وی داشتیم که در ادامه میآید.
*شما قبل از انقلاب هم مدیریت داشته اید. چه شد که شما مدیر بهرهبرداری شرکت راهآهن شهری تهران و حومه شدید؟
در سال ١٣٥٠ مطالعاتی که مشاور خارجی انجام داده بود نشان می داد که راه حل منطقی حمل و نقل یا عبور و مرور در تهران ترابری عمومی با استفاده از زیر زمین است، چون در روی زمین و خیابانها فضای لازم کفایت نمیکند، [بنابراین] دولت وقت مصمم شد که راه آهن شهری را تأسیس کند. این جانب با اعتقادی که به آن راه حل داشتم و دارم، در پی آگهی استخدام آن شرکت در ١٣٥٤، اعلام آمادگی نمودم و به عنوان مدیر بهره برداری مشغول شدم. این سمت را تا ١٣٥٧ و پیروزی انقلاب حفظ کردم. بعد از پیروزی انقلاب عده ای که آگاهی کامل از اهمیت موضوع نداشتند، احداث مترو را کاری تجملی قلمداد نمودند و با ادامه طرح در دولت مخالفت کردند و متأسفانه در اثر آن برخورد شعاری و ناآگانه چند سال عقب افتادیم ولی الحمدلله در دوران ریاست مرحوم رفسنجانی بر مجلس اجرای طرح از سر گرفته شد؛ البته من دیگر به آن شرکت برنگشتم زیرا مسئولیتهای مهم تری در خدمت به انقلاب بردوش گرفته بودم.
* شما در ۱۶ شهریور سال ۵۷ مجروح شده اید و جانبار انقلاب اسلامی محسوب میشوید. ماجرای آن چه بود؟
در آن روز راهپیمایی عظیمی از قیطریه شکل گرفته بود که مردان در جلو و بانوان در عقب قافلۀ راهپیمایان بودند و من و پدرم برای محافظت از بانوان به عقب جمعیت رفتیم. نرسیده به خیابان دولت صدای چند تیراندازی بلند شد و یکی از آنها به سر من اصابت کرد. چون خونریزی شدید بود نتوانستم مسیر راهپیمایی را ادامه دهم و از خیابانی که پایینتر از سینما فرهنگ بود خارج شدم و خودم را به خانه ای رساندم که صاحب آن مشغول آب دادن [به گیاهان] بود و از او برای شستشوی سر خونین خود کمک خواستم. بعدها در وزارت کشور فهمیدم که آن فرد نورالدین غروی بود که پس از انقلاب، استاندار آذربایجان شرقی شد. همان مجروح شدن مانع آن شد که بتوانم در مراسم خونین ١٧ شهریور در میدان ژاله (شهدا) حاضر شوم.
*یکی از چالشهای انقلاب اسلامی بعد از پیروزی، مسئله برگزاری انتخابات (اعم از تصویب قانون اساسی، ریاست جمهوری و...) بوده است. با توجه به اینکه شما فی ما بین سالهای ۱۳۵۸ تا ۶۱ در معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور بوده اید بفرمایید که مهمترین چالش آن روزها برای برگزاری انتخابات و همه پرسی چه بود؟
مجری انتخابات وزارت کشور است؛ بعد از پیروزی انقلاب استانداران و فرمانداران و بخشداران، یا معزول شده یا فراری بودند و جایگزینی آنها نیز زمانبر بود بنابراین انتخابات را باید به کمک نیروهای بی تجربه یا کم تجربه انجام می دادیم؛ چالش دیگر تبلیغات انتخابات بود که قاعده مهمی که برای آن وضع کردیم این بود که ٢٤ ساعت قبل از رأی گیری هرگونه تبلیغ ممنوع باشد و مراعات آن کار ساده ای نبود؛ این قاعده هنوز معتبر است. چالش سوم نحوۀ نظارت بر انتخابات بود که برای آن، این راه حل را اتخاذ کردم که به نمایندگان نامزدها برگه و جواز نظارت بدهم؛ این روش تا حدود زیادی مؤثر بود.
به یاد داشته باشیم که در آن روزها روحیه انقلابی بر مردم حاکم بود و این روحیه خود بسیاری از کمبودها را جبران می کرد. چالش چهارم بررسی صلاحیت نامزدها بود؛ یادآوری می کنم که برای اولین انتخابات مرجعی مانند شورای نگهبان به منظور رسیدگی به صلاحیت نامزدها وجود نداشت و لذا اتفاق می افتاد که عناصر وابسته به نظام ستمشاهی نامزد می شدند و ما بعد از انتخابات با جمع بندی اطلاعاتی متوجه وابستگی آنها مثلا به ساواک می شدیم و انتخابات آن حوزه را باطل می کردیم. چالش بعدی نحوۀ شمارش و اعلام آرا و نحوۀ رسیدگی به شکایات بود که در آن ایام بدان منظور، ما از همکاری ارزشمند اعضای انجمن اسلامی مرکز آمار استفاده کردیم.
*علت عدم پذیریش قانون اساسی از سوی گروهکها و سازمان منافقین چه چیزی بود؟
علت اصلی، مخالفت آنها با ولایت فقیه بود که آن را مانعی برای نفوذ و اقتدار خود تشخیص داده بودند و نمی خواستند مقید به احکام شرع منور اسلام شوند.
*مهمترین چالشی که در نهاد ریاست جمهوری با آن مواجه شدید چه بود؟ نوع سیاست و تعاملی که رهبر معظم انقلاب با سایر ارکان داشته اند به چه صورت بود؟
در شروع کارم نزد رئیس جمهوری با فقدان تشکیلات روبرو شدیم و از اولین اقدامات، تأسیس نهاد ریاست جمهوری بود که به همت و درایت حضرت آیت الله خامنه ای انجام گرفت. در قانون اساسی اول، اختیارات رئیس جمهور بسیار محدود بود و امور اجرایی در اختیار نخست وزیر بود که موجب نوعی دوگانگی در دولت می شد و بعدها با تجدید نظر در قانون اساسی و حذف جایگاه نخست وزیری این مشکل تا حدودی حل شد. یکی از چالشهایی که دربرابر رئیس جمهور بود نحوۀ اجرای قانون اساسی بود که طبق قانون اساسی بر عهدۀ رئیس جمهوری بود. سازماندهی این کار مطالعه و بررسی مستقلی را می طلبید و در عمل هم چندان موفقیت آمیز نشد. همین امر موجب شد که رئیس مجترم جمهوری در دور دوم خود در مجلس اشاره به عدم تناسب مسئولیتها و اختیارات رئیس جمهوری بکند؛ این چالش مهمی بود.
با توجه به تجربههای سختی که شما و سایر سیاسیون کشور داشتند مهمترین اصلی که این روزها باید مورد توجه جریانات سیاسی قرار بگیرد چه چیزی خواهد بود؟
امروز همه باید چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ گروهی منافع و مصالح خود را فدای نظام مقدس خود بنماییم تا بدخواهان و معاندان را از خباثتهایی که در سر میپرورانند مأیوس کنیم؛ امروز باید هر آنچه دانش اندوخته ایم و تجربه کسب کرده ایم برای تعالی میهن اسلامی خود بکار گیریم. امروز باید برای تقویت اتحاد و همدلی، خودخواهی و منیت را فدا کنیم و الا فدا میشویم.
نظر شما